الله لا اله الا هوالحی القیوم
دینی ، داستان ء عکس دینی ء شعر و...
یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 23:14 ::  نويسنده : الهام انصاری

نقل شده كه فرمود: خداوند چون حضرت آدم را آفريد، به سمت راست عرش نگريست ، در هاله اى از نور پنج شبح را ديد كه در ركوع و سجودند. پرسيد: خدايا پيش از من نيز كسى را از گل آفريده اى ؟خداوند فرمود: نه . پرسيد: پس اين پنج شبحى كه به هيئت و چهره منند، كيانند؟ خداوند فرمود: پنج نفر از فرزندان تو هستند، اگر آنان نبودند، تو را نمى آفريدم . نامشان را از نامهاى خودم مشتق ساخته ام . اگر نبودند، بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و آسمان و زمين و فرشتگان و جن و انس را نمى آفريدم ... اينان برگزيدگان منند. من به خاطر و به وسيله اينها ديگران را نجات مى بخشم و (به خاطر دشمنى با اينان ) هلاك مى سازم . هرگاه حاجتى به من داشتى به اينان توسل بجوى . آن گاه پيامبر فرمود: ما كشتى نجاتيم ، هركس در اين كشتى آويزد، نجات يابد و هر كه جا بماند، هلاك مى شود. هركس به درگاه خدا نيازى دارد، پس به وسيله ما اهل بيت از خدا بخواهد

یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 22:25 ::  نويسنده : الهام انصاری

شیطان به حضرت یحیی گفت : می خواهم تو را نصیحت ... ! کنم !
حضرت یحیی فرمود : من میل ندارم ولی می خواهم بدانم طبقات مردم نزد شما چگونه اند .
شیطان گفت :‌مردم از نظر ما به سه دسته تقسیم می شوند : ...

۱) عده ای مانند شما معصومند ، ار آنها مایوسیم و می دانیم که نیرنگ ما در آنها اثر نمی کند

۲) دسته ای هم بر عکس در پیش ما شبیه توپی هستند که به هر طرف می خواهیم می گردانیم

۳) دسته ای هم هستند که از دست انها رنج می بریم ؛ زیرا فریب می خورند ؛ ولی سپس از کرده خود پشیمان می شوند و استغفار می کنند و تمام زحمات ما را به هدر می دهند دفعه دیگر که نزدیکه که موفق شویم ،؛ اما آنها دوباره به یاد خدا می افتند و از چنگال ما فرار می کنند.
ما از چنین افرادی پیوسته رنج می بریم .

یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 22:25 ::  نويسنده : الهام انصاری


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
جناب آقاى محمد حسین رکنى - سلمه اللّه - نقل کرد که در سنه چهل و دو با خانواده و فرزند به مشهد مقدس مشرف بودم ، روزى بعد از ظهر حرم مشرف شدیم و من در صحن نو منتظر بیرون آمدن خانواده و فرزندم بودم طول کشید تا اینکه خانواده پریشان و گریان رسید و گفت بچه (شش ساله بوده ) را گم کردم و هرچه تفحص کردم او را نیافتم پس ‍ به ماءمورین حرم و صحن خبر دادیم و کلانترى رفتیم و من به حضرت رضا علیه السّلام عرض کردم هرچه باشد مهمان شما هستم و پیش از آنکه شب شود بچه را به من برسانید. چند مرتبه در فلکه دور صحن گردش کردم و سمت بالا خیابان و پایین خیابان هرچه پاسبان مى دیدم سفارش مى کردم ، تا اینکه مغرب شد متوجه حضرت رضا علیه السّلام شدم ، عرض کردم آقا! شب شد چکنم ؟ آمدم فلکه بالا خیابان ، در اثر خستگى و ناتوانى از ایستادن دو دستم را گذاردم روى نرده آهنى که جلو راه گذارده اند که پیاده ازآن راه نرود ناگاه دستم لغزید و پایین آمد روى سر بچه اى که آنجا نشسته بود و من او را ندیده بودم بچه ناله کرد و سربلند نمود دیدم فرزندم هست معلوم شد که بچه در اثر خستگى و ترس ، لاى نرده نشسته و به جاده تماشا مى نموده .

 

یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 22:22 ::  نويسنده : الهام انصاری


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در چند سال قبل ، محترمه علویه اى که مداومت بر نماز جماعت مسجد جامع داشت به بنده گفت مدتهاست که به جده ام صدیقه طاهره فاطمه زهرا - سلام اللّه علیها - متوسل شده ام براى نجاتم تا اینکه شب گذشته در عالم رؤ یا آن حضرت را دیدم عرض کردم بى بى ما زنان چه کنیم که اهل نجات باشیم ؟
فرمود شما زنان به شش چیز مواظبت کنید تا اهل نجات شوید و من غفلت کردم از پرسش آن شش چیز و از خواب بیدار شدم و تو بگو آن شش چیز کدام است . بنده به نظرم رسید که در قرآن مجید آخر سوره ((الممتحنه )) وظایف زنان و شروط پذیرفته شدن بیعت آنها با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را بیان فرموده است .
پس به آیه دوازده ازسوره مزبوره مراجعه نموده و شماره کردم دیدم شش چیز است به آن علویه تذکر دادم که قطعا مراد صدیقه کبرى همین شش چیز است و براى اینکه زنان مسلمان وظایف خود را بدانند آیه مزبوره با مختصر ترجمه اى نقل مى گردد:
(یا اَیُّهَاالنَّبِىُّ اِذا جائَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلى اَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللّهِ شَیْئاً وَلا یَسْرِقْنَ وَلایَزْنینَ وَلا یَقْتُلْنَ اَوْلادهِنَّ وَلا یَاءْتینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَریَنهُ بَیْنَ اَیْدیهنَّ وَاَرْجُلِهِنَّ وَلایَعْصینَکَ فى مَعْرُوفٍ فَب ایِعْهُنَّ وَاْستَغْفِرْ لَهُنَّ اللّهَ اِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ)(40).
یعنى :((اى پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله چون زنان مؤ منه پیش تو آیند خواهند که با تو عهد کنند که شش چیز را ترک کنند، نخست آنکه : براى خدا هیچ چیز را شریک قرار ندهند (یعنى در ذات و صفات و افعال و عبادت به تفصیلى که در کتاب گناهان کبیره است )(دوم ) وَلا یَسْرِقْنَ؛ دزدى نکنند از مال شوهران و غیر ایشان (سوم ) وَلایَزْنینَ؛ زنا نکنند(چهارم ) ولا یقتلن اولادهن ؛ فرزندان خود را نکشند (و از کشتن فرزند است سقط جنین بلکه ماده تکوین بچه یعنى نطفه و علقه و مضغه که سقط آنها هم حرام وموجب دیه است به تفصیلى که در کتاب گناهان کبیره است )،(پنجم )وَلا یَاءْتینَ بِبُهْتانٍ؛یعنى بهتان و دروغى از پیش دست و پاى خود نبافند و بر کسى نبندند مانند اینکه بچه اى را از سر راه بردارد و بگوید آن را زاییده ام و فرزندم هست و مانند اینکه زنان پاکدامن را قذف کند و بهتان زنابر آنها ببندد و به طور کلى هر بهتانى را باید ترک کند(ششم )وَلا یَعْصینَکَ فى مَعْرُوفٍ؛و اى محمد صلّى اللّه علیه و آله مخالفت تو را نکنند در هر چه به آن فرمان دهى (مانند نماز، روزه ، حج ، زکات و مانند لزوم اطاعت از شوهر و پرهیزاز نظر و لمس با اجنبى و غیره ) فَبایِعْهُنَّ؛یعنى پس با این زنان بر شرطهایى که گفته شد بیعت کن و برایشان از خدا آمرزش خواه که خدا آمرزنده و مهربان است )).
 

 

یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 22:16 ::  نويسنده : الهام انصاری

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْتقریبا پانزده سال قبل ، از جمعى از علماى اعلام قم و نجف اشرف شنیدم که پیرمرد هفتاد ساله اى به نام کربلائى محمد کاظم کریمى ساروقى داستان عجیب
(ساروق از توابع فراهان اراک است ) که هیچ سوادى نداشته ، تمام قرآن مجید به او افاضه شده به طورى که تمام قرآن را حافظ شده به طرز عجیبى که ذکر مى شود.
عصر پنجشنبه ، ((کربلائى محمد کاظم )) به زیارت امامزاده اى که در آن محل مدفون است مى رود، هنگام ورود، دو نفر سید بزرگوار را مى بیند و به او مى فرمایند کتیبه اى که در اطراف حرم نوشته شده بخوان .
مى گوید آقایان ! من سواد ندارم و قرآن را نمى توانم بخوانم . مى فرمایند بلى مى توانى . پس از التفات و فرمایش آقایان حالت بى خودى عارضش ‍ مى گردد و همانجا مى افتد تا فردا عصر که اهالى ده براى زیارت امامزاده مى آیند او را افتاده مى بینند، پس او را بلند کرده به خود مى آورند. به کتیبه مى نگرد مى بیند سوره جمعه است ، تمام آن را مى خواند و بعد خودش را حافظ تمام قرآن مى بیند و هر سوره از قرآن مجید را که از او مى خواستند، از حفظ به طور صحیح مى خوانده و از جناب آقاى میرزا حسن نواده مرحوم میرزاى حجه الاسلام شیرازى شنیدم فرمود مکرر او را امتحان کردم هر آیه اى را که از او مى پرسیدم فورا مى گفت از فلان سوره است و عجیبتر آنکه هر سوره اى را مى توانست به قهقرا بخواند؛ یعنى از آخر سوره تا اول آن را مى خواند.
و نیز فرمود: کتاب تفسیر صافى در دست داشتم برایش باز کرده گفتم این قرآن است و از روى خط آن بخوان ، کتاب را گرفت چون در آن نظر کرد گفت آقا! تمام این صفحه قرآن نیست و روى آیه شریفه دست مى گذاشت و مى گفت تنها این سطر قرآن است یا این نیم سطر قرآن است و هکذا و مابقى قرآن نیست .
گفتم از کجا مى گویى تو که سواد عربى و فارسى ندارى ؟ گفت : آقا! کلام خدا نور است ، این قسمت نورانى است و قسمت دیگرش تاریک است (نسبت به نورانیت قرآن ) و چند نفر دیگر از علماى اعلام را ملاقات کردم که مى فرمودند همه ما او را امتحان کردیم و یقین کردیم امر او خارق عادت است و از مبداء فیاض جل وعلا به او چنین افاضه شده .
در سالنامه نور دانش ، سال 1335 صفحه 223 عکس کربلائى محمد کاظم مزبور را چاپ کرده و مقاله اى تحت عنوان (نمونه اى از اشراقات ربانى ) نوشته و در آن شهادت عده اى از بزرگان علما را بر خارق العاده بودن امر او نقل نموده است تا اینکه مى نویسد:((از مجموع دستخطهاى فوق ، موهبتى بودن حفظ قرآن کربلائى ساروقى به دو دلیل ثابت مى شود.
1 - بى سوادى او که عموم اهالى ده او شهادت مى دهند و احدى خلاف آن را اظهار ننموده است . نگارنده شخصا از ساروقیهاى ساکن تهران تحقیق نمودم و با اینکه موضوع بى سوادى او در جراید کثیرالانتشار چاپ و منتشر شده ، معذلک هیچکس تکذیب نکرده است
2 - بعضى از خصوصیات حفظ قرآن او که از عهده تحصیل و درس ‍ خواندن خارج است ، به شرح زیر:
1 - هرگاه یک کلمه عربى یا غیر عربى بر او خوانده شود، فورا مى گوید که در قرآن هست یا نیست .
2 - اگر یک کلمه قرآنى از او پرسیده شود، فورا مى گوید در چه سوره و کدام جزو است .
3 - هرگاه کلمه اى در چند جاى قرآن مجید آمده باشد تمام آن موارد را بدون وقفه مى شمارد و دنباله هرکدام را مى خواند.
4 - هرگاه در یک آیه یک کلمه یا یک حرکت غلط خوانده شود یا زیاد و کم کنند بدون اندیشه متوجه مى شود و خبر مى دهد.
5 - هرگاه چند کلمه از چند سوره به دنبال هم خوانده شود محل هر کلمه را بدون اشتباه بیان مى کند.
6 - هر آیه یا کلمه قرآنى را از هر قرآنى که به او بدهند آنا نشان مى دهد.
7 - هرگاه در یک صفحه عربى یا غیر عربى یک آیه مطابق سایر کلمات نوشته شود، آیه را تمیز مى دهد که تشخیص آن براى اهل فضل نیز دشوار است .
این خصوصیات را خوش حافظه ترین مردم نسبت به یک جزوه بیست صفحه فارسى نمى توان دارا شود تا چه رسد به 6666 آیه قرآنى )).
و پس از نقل شهادت چند نفر از علما، مى نویسد: موهبت قرآن ((کربلائى کاظم )) براى مردمى که فکر محدود خود را در چهاردیوارى مادیات محدود و منکر ماوراى طبیعت هستند اعجاب آور بوده و سبب هدایت عده اى از گمراهان گردیده است ، ولى این امر با همه اهمیتش ‍ در نظر اهل توحید یک شعاع کوچک از اشعه بیکران افاضات خداوندى و از کوچکترین مظاهر قدرت حق است ، نه تنها امور خارق العاده به وسیله انبیا و سفراى حق به کرات به ظهور رسیده و در تواریخ ثبت و ضبط است ، در عصر حاضر نیز کسانى که به علت ارتباط و پیوند با مبداء تعالى صاحب کراماتى هستند وجود دارند که اهمیت آن به مراتب از حافظ قرآن ما بیشتر مى باشد.
نکته اى که در پاپان این مقاله لازمست تذکر دهم اینکه در نتیجه انتشار شرح حال حافظ قرآن و معرفى او به مردم تهران از عده اى از متدینین بازار شنیدم که در چند سال قبل ؛ یعنى در زمان ((مرحوم حاج آقا یحیى )) یک مرد کورى به نام حاجى عبود به مسجد ((سید عزیزاللّه )) رفت وآمد داشت که در عین کورى حافظ قرآن باخصوصیات کربلائى ساروقى بود، او نیز محل آیه را در عین کورى نشان مى داده و براى مردم با قرآن استخاره مى کرده ...
مى گویند روزى کتاب لغت فرانسه به قطر قرآن مجید به او دادند استخاره کند، فورا آن را پرت کرد و عصبانى شد و گفت این قرآن نیست .
در مجلسى که حافظ قرآن حضور داشت ، جناب آقاى ابن الدین استاد محترم دانشگاه ، خصوصیات حاجى عبود را تاءیید و اظهار کردند که نامبرده را در منزل آقاى مصباح در قم در حضور مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى ملاقات و آزمایش کرده اند.
اینها از آثار قدرت حق است که گاهى براى ارشاد مردم و اتمام حجت ظاهرى است :(ذلِکَ فَضْلُاللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَاللَّهُ ذُواْلفَضْلِ الْعَظیمِ).

 

یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 22:7 ::  نويسنده : الهام انصاری

 دو مرد در کنار درياچه اي مشغول ماهيگيري بودند.
يکي از آنها ماهيگير با تجربه و ماهري بود اما ديگري ماهيگيري نميدانست.
هر بار که مرد با تجربه يک ماهي بزرگ مي گرفت، آنرا در ظرف يخي که در کنار دستش بود مي انداخت تا ماهي ها تازه بمانند ، اما ديگري به محض گرفتن يک ماهي بزرگ آنرا به دريا پرتاب مي کرد.
ماهيگير با تجربه از اينکه مي ديد آن مرد چگونه ماهي را از دست مي دهد بسيار متعجب بود.

 
 

لذا پس از مدتي از او پرسيد : چرا ماهي هاي به اين بزرگي را به دريا پرت مي کني ؟
مرد جواب داد : آخر تابه من کوچک است !

گاهي ما نيز همانند همان مرد، شانس هاي بزرگ، شغل هاي بزرگ، روياهاي بزرگ و فرصت هاي بزرگي را که خداوند به ما ارزاني مي دارد را قبول نمي کنيم.
چون ايمانمان کم است .

ما به يک مرد که تنها نيازش تهيه يک تابه بزرگتر بود مي خنديم، اما نمي دانيم که تنها نياز ما نيز، آنست که ايمانمان را افزايش دهيم .
خداوند هيچگاه چيزي را که شايسته آن نباشي به تو نمي دهد.
اين بدان معناست که با اعتماد به نفس کامل از آنچه خداوند بر سر راهت قرار مي دهد استفاده کني.
هيچ چيز براي خدا غير ممکن نيست .
به ياد داشته باش :
به خدايت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است،
به مشکلاتت بگو که چقدر خدايت بزرگ است.

شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 23:13 ::  نويسنده : الهام انصاری

شیطان به حضرت یحیی گفت : می خواهم تو را نصیحت ... ! کنم !
حضرت یحیی فرمود : من میل ندارم ولی می خواهم بدانم طبقات مردم نزد شما چگونه اند .
شیطان گفت :‌مردم از نظر ما به سه دسته تقسیم می شوند : ...

۱) عده ای مانند شما معصومند ، ار آنها مایوسیم و می دانیم که نیرنگ ما در آنها اثر نمی کند

۲) دسته ای هم بر عکس در پیش ما شبیه توپی هستند که به هر طرف می خواهیم می گردانیم

۳) دسته ای هم هستند که از دست انها رنج می بریم ؛ زیرا فریب می خورند ؛ ولی سپس از کرده خود پشیمان می شوند و استغفار می کنند و تمام زحمات ما را به هدر می دهند دفعه دیگر که نزدیکه که موفق شویم ،؛ اما آنها دوباره به یاد خدا می افتند و از چنگال ما فرار می کنند.
ما از چنین افرادی پیوسته رنج می بریم .

شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 23:4 ::  نويسنده : الهام انصاری
 
بنام مهربانترین
توبه مرد بنی اسرائیلی

در كتاب مذكور داستان قبل فرموده :

در زمان حضرت موسى على نبینا و آله و علیه السّلام در بنى اسرائیل از نیامدن باران قحطى شد.
مردم خدمت حضرت موسى (ع ) جمع شدند كه یا موسى باران نیامده و قحطى زیاد شده بیا و براى ما دعا كن تا مردم از این مشكلات درآیند.
حضرت موسى (ع ) به همه مردم دستور داد كه در صحرائى جمع شوند و نماز استسقاء خوانند و دعا كنند كه خداوند متعال باران را برآنها نازل كند.
جمعیت زیادى كه زیادتر از هفتاد هزار نفر بودند در صحرا جمع شدند و هر چه دعا كردند خبرى از باران نشد.
حضرت موسى (ع ) سر به آسمان كرد و فرمود خدایا من با هفتاد هزار نفر هر چه دعا مى كنیم چرا باران نمى آید؟! مگر قدرت و منزلت من پیش تو كهنه شده ؟!
خطاب رسید اى موسى ،نه ، در میان شما یك نفر است كه چهل سال مرا معصیت میكرد به او بگو از میان این جمعیت بیرون رود تا باران را بر شما نازل كنم .
فرمود خدایا صداى من ضعیف است چگونه به هفتاد هزار نفر جمعیت مى رسد.
خطاب شد اى موسى تو بگو من صداى تو را به مردم میرسانم حضرت موسى به صداى بلند صدا زد اى كسیكه چهل سال است معصیت خدا را میكنى برخیز از میان ما بیرون رو، زیرا خدا بخاطر شومى تو باران رحمتش را از ما قطع كرده .
آن مرد عاصى برخواست نگاهى باطراف كرد دید كسى بیرون نرفت ، فهمید خودش است كه باید بیرون رود. باخود گفت چه كنم اگر برخیزم از میان مردم بروم ، مردم مرا مى بینند و مى شناسند و رسوا مى شوم اگر نروم خدا باران را نازل نمى كند. همانجا نشست و از روى حقیقت و صمیم قلب از كارهاى زشت خود پیشمان شد و توبه كرد.
یكدفعه ابرها آمدند بهم متصل شدند و چنان بارانى آمد كه تمام سیراب شدند. حضرت موسى (ع ) فرمود الهى كسیكه از میان ما بیرون نرفت چطور شد كه باران آمد خطاب شد سقیتكم بالّذى منعتكم به ، به شماباران دادم بسبب آن كسیكه شما را منع كردم و گفتم از میان شما بیرون برود.
حضرت موسى (ع ) فرمود: خدایا مى شود این بنده معصیتكار را به من نشان دهى ؟!
خطاب شد اى موسى آن وقتیكه مرا معصیت میكرد رسوایش نكردم حالا كه توبه كرده او را رسوا كنم حاشا من نمامین را دشمن مى دارم خودم نمامى كنم من ستار العیوب هستم بركارهاى زشت مردم روپوشى مى كنم خود بیایم آبرویش را بریزم .
یارب توئى پناه دل بى پناه ما
خم گشته پشت و سینه زبار گناه ما
یارب بحق روح بزرگ روزگار
بنما ترحمى تو بحال تباه ما
ما عاجزیم و مضطر و مغموم ودلفكار
آه و فغان و ناله دل شده سپاه ما
یارب توئى كریم و رحیم و عفور و حىّ
باشد همیشه بر در لطفت نگاه ما
ما بنده ایم و بیكس و محزون و بیقرار
یارب توئى بحال و جهان پادشاه ما
محتاج و بى پناه و فقیر و بلاكشیم
عاریّت است عزت و عفوان و جاه ما
صابر حجاب راه نجات تو غفلت است
افغان مزن كه هست خطرناك راه ما
درباره وبلاگ

خداوندا به من بیاموز: دوست بدارم کسانی را، که دوستم ندارند عشق بورزم به کسانی، که عاشقم نیستند محبت کنم به کسانی، که محبتی در حقم نکردند بگریم با کسانی، که هرگز غمم را نخوردند و بخندم با کسانی، که هرگز شادیهایشان را با من قسمت نکردند. ......................................... تبادل اطلاعات و تجربيات يكي از اهداف بزرگ زندگي در قرن بيست و يكم است.هدف ازايجاداين وبلاگ ارائه ي تجربيات ديني و فرهنگي در زمينه هاي مختلف و تبادل نظر با هم سن و سالان خوددرسراسر ايران سرفراز مي باشد.باشد كه با همت وتلاشي مضاعف در سال تولید ملی حمایت از کار و سرمایه ایرانی يكي از آينده سازان ميهن عزيزمان باشيم. الهام انصاری ansarielham76@gmail.com
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الله لا اله  الا هوالحی
القیوم و آدرس samawat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خودرا در زیر بنویسید . در صورت وجود لینک ما در سایت شمالینک تان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 16
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 728
بازدید کل : 163369
تعداد مطالب : 157
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1